bereserk
🇬🇧
In English
In English
Practice Known Questions
Stay up to date with your due questions
Complete 5 questions to enable practice
Exams
Exam: Test your skills
Test your skills in exam mode
Learn New Questions
Manual Mode [BETA]
The course owner has not enabled manual mode
Specific modes
Learn with flashcards
multiple choiceMultiple choice mode
SpeakingAnswer with voice
TypingTyping only mode
bereserk - Leaderboard
bereserk - Details
Levels:
Questions:
77 questions
🇬🇧 | 🇬🇧 |
ولم کنید؛هولم کردید | Quit making' me rush |
ترک کن | Quit |
بیشترابجو بیار! اکنون | Bring more ale! Now |
تکون خوردن | Twitching |
چطور قرار است شما را بزنید | How're you supposed to hit you |
فرض کنید | Suppose |
دعوا ادامه داره | The fight's on, moron |
مورون | Moron |
خِرخِره ـتُ میجویم | I'll bite right through your arteries |
شریان ها | Arteries |
من آن زبان تکان دهنده را درست به داخل عقب جمجمه می زنم. | I'll knock that wagging tongue right back into your skull. |
جمجمه | Skull |
اراذل و اوباش | Thugs |
راهزنان | Bandits |
آیا خودتان اینقدر پر از خودتان نباشید ،تو بچه دما غو | Don't be so full of yourself, you sniveling brat |
دماغو | Sniveling |
طفل | Brat |
می تونی بری؟ | Can you get going? |
چکسی را فکر می کنی : داری با او صحبت می کنی ؟ | Who do you think , you're talking' to— |
فکر می کنی با کی صحبت می کنی؟ | Who do you think , you're talking' to? |
سرنوشت | Fate |
تیوپ نجات | Life Preserve |
صاف کردن | Straighten |
سنجاب | Squirrel |
این توده سنگین چیست | What's this heavy-looking lump |
توده | Lump |
تحویلش بده | Hand it over. |
شاگرد | Pupil |
بعد از اینکه گذاشتینش تو جایگاه میتونید برین . | After you bind him to the post you are free to go |
بستن | Bind |
با اون کوله های غول پیکر | With those gigantic shackles |
پا بند | Shackles |
سپس به معاون فرمانده اطلاع خواهیم داد | We shall inform the vice-commander, then |
پس به معاون فرمانده اطلاع خواهیم داد. | We shall inform the vice-commander, then. |
معاون فرمانده | Vice-commander |
معاون | Vice |
علاوه بر این ، به نگهبانان دستور دهید که ترک کنند. | Further, instruct the guards to leave. |
آموزش | Instruct |
چادر | Tent |
علاوه بر این ، به نگهبانان دستور دهید تا این خیمه را ترک کنند تا زمانی که دستور دیگری ندهم. | Further, instruct the guards to leave this tent until I order otherwise. |
طور دیگر | Otherwise |
شما جرات می کنید بگویید که نمی توانید از دستور من پیروی کنید. | You dare say you cannot follow my order. |
جرات | Dare |
ژانویه | January |
به من بگویید فرمانده عالی چه کسی است | Tell me, who is the Supreme Commander |
فرمانده عالی | Supreme Commander |
عالی | Supreme |
من عمیقاً پشیمان هستم که از اختیارات خود بیشتر صحبت کردم | I deeply regret speaking out of turn |
پشیمان شدن. پشیمانی | Regret |
من عمیقاً پشیمان هستم که بیشتر از حدام صحبت کردم | I deeply regret speaking out of turn |
گفتن چیزی که نباید گفته بودی | Speaking out of turn |
همینطور که اینو تو مغزت فرو میکنی ، برو بیرون | As long as you bear this in mind. Leave |
این را در ذهن داشته باشید. | Bear this in mind. |
به عنوان یکی از اعضای دادگاه عالی | As one of the grand tribunal's junior members |
بودن یا تبدیل شدن به وظیفه یا شغل کسی | Falls to someone |
"این به عنوان یکی از اعضای دادگاه عالی دیوان عالی به عهده من است تا چند سؤال ساده از شما بپرسم | "it falls to me , as one of the grand tribunal's junior members to ask you a few simple questions. |
دادگاه | Tribunal |
چرا می خندی ، ترسو ؟! | Why do you laugh, cur ?! |
ادم پست | Cur |
اوه ، من فقط فکر می کردم که من بدترین شانس را با خدا و از مزخرفات دارم. | Oh, I was just thinking that I have the worst luck with God and things of that ilk. |
توهین به مقدسات. من به شما اجازه نمی دهم که مرتباً مرتکب کفر شوید | Blasphemy. I shan't allow you blaspheme a second time |
مزدور | Mercenarie |
نخبه | Elite |
یک نیروی نظامی نخبه که پیروزی های بی شماری را به دست آورد | An elite military force that won countless victories |
دلاوری | Prowess |
بی همتا | Peerless |
قدرت نظامی آنها گفته می شود که بی همتا بود | Their military prowess was said to be peerless |
اما طی طرح توطئه به خاندان سلطنتی ،تبدیل شدند به فراریهای تحت تعقیب | "But they plotted treason against the royal family, becoming wanted fugitives" |
خیانت | Treason |
فراریان | Fugitives |
دلقک | Clown |
معبد | Temple |
پوشیدن | Put on |
خزیدن | Crawl |
آجر | Brick |
مگس کش | Swatter |
مستقل | Independent |